نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 1152 )
https://telegram.me/adabvaerfan
سوره 23 : مؤمنون ( مدنی ـ 78 آیه دارد ـ جزء هفدهم ـ صفحه 332 )
( قسمت ششم )
حجاب های هفتگانه
یکی از راه های رفع حجاب های هفتگانه
( جزء هفدهم صفحه 342آیه 17 )
بسم الله الرحمن الرحیم
وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ
وَ مَا کُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَافِلِینَ
ترجمه لفظی آیه شریفه :
ما بر بالای سر شما هفت راه (طبقه) قرار دادیم
و ما از خلق (خود) غافل نبوده و نیستی
نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :
به ذوق ارباب معارف و استنباط اهل فهم ؛
این آیت اشارت است به هفت حجاب ؛
که خداوند در نهاد آدمی آفریده ،
و او را از دیدن لطیفه ها ؛
و یافتن حقیقت ها محجوب داشته !
این حجاب های هفتگانه عبارتند از :
1 ـ حجاب عقل ؛
2 ـ حجاب علم ؛
3 ـ حجاب قلب ؛
4 ـ حجاب نفس ؛
5 ـ حجاب حسّ ؛
6 ـ حجاب ارادت ؛
7 ـ حجاب مشیّت ؛
عقل ؛ آدمی را بر شغل دنیا و تدبیر معاش داشت ؛
تا از حقّ باز مانَد !
علم ؛ آدمی را در میدان مباهات کشید ؛
تا در پرتگاه تفاخر با اَقران خویش بماند !
قلب ؛ او را بر مقام دلیری و دلاوری بداشت ؛
تا در میدان مبارزه ی زندگی ؛
به طمع سود دنیوی چنان به فتنه افتد ؛
که پروای دین و نصرت دینش نباشد !
نفس ؛ بزرگترین حجاب و دشمن دین و آئین است ؛
که اگر بر این دشمن دست یابی پیروز شوی ؛
ورنه چنان افتی که دیگر برنخیزی !
[ همان گونه که سران فتنه ی 88 افتادند ! ]
که حضرت مصطفی(ص) فرموده اند :
بزرگترین دشمن تو نفس تو است !
در این مرحله ؛
حسّ شهوت ؛ میلِ به معصیت ؛ مشیّت فترت ؛
همگی حجابِ عامّه ی مردم است ؛
و فترت از راه حقیقت ، حجابِ خاصّان حضرت است ؛
و حجابِ حسِّ شهوت ؛
و اراده ی معصیت در عوام ؛
و مشیّت فترت در خواصّ است !
به هرچه از راه باز افتی ، چه کفـــــر آن حرف و چه ایمان
به هرچه از دوست وامانی ؛ چه زشت آن نقش و چه زیبا
انسان در سیر معرفتی خود ،
همواره از ورای حجاب
به درک و معرفت حقایق توحید میرسد ،
در نتیجه معرفت انسان نسبت به خدای سبحان
هر اندازه کامل باشد ،
باز هم شایستة مقام او نیست،
لذا در برخی روایات آمده که ؛
وجود مقدس، مقام ختمی مرتبت ؛ محمّد مصطفی (ص) فرموده اند:
« ما عرفناک حق معرفتک » ؛
یعنی آن گونه حق معرفت توست ، ما ترا نشناخته ایم.
پس ؛ اگر کسی بتواند همه حجابهای یادشده را خرق کند،
به فنای مطلق دست پیدا میکند،
اما نکته بنیادین این مسئله ؛
(یعنی مسئله فنای در حق) ؛
که در عرفان مطرح است،
این است که هرگز نباید از فنای در توحید ؛
یا فنای فی الله ؛
فانی و معدوم شدن ذات عارف ؛
و یا عین ذات معروف شدن را توهم کرد ،
زیرا این برداشت پی آمد منفی فراوان دارد،
پس مراد از فنای در حق این است که ؛
انسان سالک حقیقی ،
غرق در شهود عظمت و کبریای حق میشود ،
به گونهای که حتی به خود و به هویت خویش نیز التفاتی ندارد
.
موضوع :